دیکشنری
داستان آبیدیک
نماینده فرعی
english
1
general
::
subagent
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
نماینده بودن
نماینده بودن، عمل نماینده؛ وکالت، وکالت از طرف کسی؛ آژانس، کارگزاری؛ وکالت پارلمان، مجلس شورای
نماینده پاپ
نماینده پشته
نماینده تام الاختیار
نماینده تجارتی
نماینده تجارتی شرکت
نماینده تجاری
نماینده حقوقی
نماینده دائمی
نماینده رسمی
نماینده سیاسی
نماینده صاحب بار کشتی که باکشتی به سفر می رود
نماینده عالی
نماینده علی البدل
نماینده فرعی
نماینده فوق العاده
نماینده قانونی
نماینده قضایی
نماینده مالک کشتی
نماینده مالی
نماینده مباشر
نماینده مجلس سنا
نماینده مقیدالوکاله
نماینده نقل وانتقال
نماینده وصول
نماینده کاندیدا
نماینده کشورها در سازمان اوپک
نماینده کنسولی
نماینده کنگره
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید